بعضی از افراد دارای نیازهای پیشرفت عالی و برخی دیگر دارای نیاز پیشرفت در سطح پایین هستند. موری (۱۹۳۸) نیاز به پیشرفت را تحت عنوان میل یا گرایش به از میان برداشتن یا غلبه بر موانع، به کار گرفتن نیرو و تلاش برای انجام خوب و سریع کار مشکل، تعریف کردهاست. (ذبیح الله فرجی، ۱۳۷۵، ص ۷۷ ).
ممکن است نیاز به پیشرفت تا حدودی موروثی باشد. زیرا افرادی که نیاز به پیشرفت در آن ها زیاد است برانگیختگی فیزیولوژیکی بیشتری از افراد دیگر نشان میدهد. (مک کله لند، ۱۹۸۵ )
وقتی این افراد حواس خود را بر وی چیزی متمرکز میسازند عضلات آن ها کشیده می شود که این حالت ممکن است مربوط به اضطرابهای بیشتر با علتهای دیگر باشد یا ممکن است یک مؤلفه ذاتی در سائق موفق شدن وجود داشته باشد. علاوه بر این روشهایی هم برای افزایش نیاز به پیشرفت وجود دارد.
طبقه رفتاری که توسط انگیزۀ پیشرفت برانگیخته می شود.
یک انگیزه، طبقات خاصی از رفتار را در حالت آمادگی قرار میدهد. برانگیختگی انگیزه پیشرفت، خود را آماده میسازد تا :
۱ ) تکالیف نسبتاً چالش انگیز را انجام دهد
۲ ) در تکالیف نسبتاً پایداری کند
۳ ) موفقیت شغلی و رفتارهای بازرگانی را دنبال کند. (مک کله کلند، ۱۹۸۵ )
حداکثر عملکرد در تکالیف نسبتاً چالش انگیز افرادی که نیاز به پیشرفت زیادی دارند در تکالیفی که به آن ها گفته شده از نظر دشواری، متوسط اند بهتر از افرادی که نیاز به پیشرفت کم دارند عمل میکنند ولی افراد با نیاز پیشرفت زیاد بهتر از افراد با نیاز پیشرفت کم در تکلیف آسان یا دشوار عمل نمی کنند. عملکرد در تکلیف نسبتاً دشوار، برای فرد با نیاز پیشرفت زیاد مشوق مثبتی را فراهم می آورد که فرد با نیاز پیشرفت کم آن را تجربه نمی کنند فرد با نیاز پیشرفت زیاد به دنبال چالش متوسط است زیرا این نوع چالش مهارت و توانایی وی را بهتر می آزماید. موفقیت از طریق مهارت خود شخص به خود با نیاز پیشرفت زیاد این احساس را میدهد که کار وی خوب انجام شده است احساسی که اهمیت خاصی برای این افراد دارد که در این زمینه لیتینگ (۱۹۶۳) نوعی بازی مهارتی به کار برد.
لیتینگ علاقه مند بود بداند چگونه افراد با نیاز پیشرفت زیاد و کم تکلیف با دشواری متفاوت را در یک دوره ی بیست و یک کوششی بر می گزیند.
افراد با نیاز پیشرفت زیاد تمایل به برگزیدن سطح دشوارتری پس از موفقیت و سطح آسان تری پس از شکستشان داشتند.
از طرف دیگر، افراد با نیاز پیشرفت کم، گرایش به برگزیدن سطح آسانتری پس از موفقیت و سطح دشوارتری پس از شکستشان داشتند. این داده ها از این نظر با اهمیت هستند که نشان میدهند افراد با نیاز پیشرفت زیاد با نیاز افراد با پیشرفت کم، همیشه به دنبال سطح دشوارتری که با سطح موجود آن ها هماهنگ است، در حالی که همزمان از تکالیف زیاد راحت یا زیاد دشوار دوری میکنند.
پایداری :
افراد با نیاز پیشرفت زیاد نه تنها تکلیف نسبتاً دشوار را ترجیح میدهند، بلکه پایداری بیشتری نیز در این تکلیف دارند. (پایداری کم در تکالیف آسان و دشوار)
طبق نظر فی تر (۱۹۶۳ و ۱۹۶۱)، افراد پیشرفت گرای زیاد، هنگام روبرو با شکست در تکالیف دشوار در مقایسه افراد با افراد پیشرفت گرای کم پایداری زیاد نشان میدهند. فی تر یک تکلیف معما را به افراد پیشرفت گرای زیاد و کم داد و به آن ها گفت تا آنجا که دوست دارند میتوانند روی آن کار کنند و هرگاه مایل بودند میتوانند آن را رها کنند در یک موقعیت تکلیف نسبتاً آسان بود (۷۰ درصد از دانشجویان میتوانند معما را حل کنند) در واقع معما حل نشدنی بود ولی فی تر می خواست بداند افراد با نیاز پیشرفت زیاد و کم چقدر برای حل کردن معما پاریداری خواهد کرد چون حل کردن معما غیرممکن بود. پسخوراند شکست حتمی بود.
فی تر دریافت که افراد با نیاز پیشرفت زیا عموماً استقامت بیشتری دارند و تا زمانی که که آزمایشگر در کار آن ها مداخله نکرده باشد به فعالیتشان ادامه دادند از طرف دیگر افراد با نیاز پیشرفت کم تمایل به ترک تکلیف ساده هنگام روبرو شدن با شکست داشتند.
در مطالعه ای متفاوت وینر (۱۹۸۰) گزارش داد که افراد با نیاز پیشرفت کم هنگام پرداختن به تکلیف دشوار از دیگران راهنمایی و کمک می خواستند در حالی که افراد با نیاز پیشرفت زیاد به تلاش خودشان متکی بوده اند.
رفتارهای بازرگانی :
مک کله لند بین نیاز پیشرفت اشخاص و الگوی رفتاری مربوط به امور بازرگانی همبستگی نیرومندی می بیند وی دانشجویان را از نظر پیشرفت مورد بررسی قرار داد «توسط TAT» و انتخابهای شغلی آن ها را ۱۴ سال بعد پی گیری نمود هر یک از شغلهای دانشجویان با عنوان بازرگانی یعنی «اداره کردن کسب و کاری کوچک» و غیربازرگانی «اداره کردن کارکنان» طبقه بندی شد. ۸۳ درصد بازرگانان ۱۴ سال قبل نمرات بالایی در نیاز پیشرفت داشتند و ۷۹ درصد غیربازرگانان در این نیاز نمره ی کمی به دست آورده بودند.
بنابر نظر مک کله لند، افراد با نیاز پیشرفت زیاد و بازرگانی رفتارهای مشترکی دارند که عبارتند از :
۱) هر دو خطر پذیری را ترجیح میدهند.
۲ ) هر دو ترجیح میدهند مسئولیت اعمالشان بپذیرند.
۳ ) هر دو پسخوراند عملکرد عینی و سریع را انجام میدهند.
۴ ) هر دو رفتار بسیار ابتکاری و اکتشافی را نشان میدهند. (جان مارشال ریو، ۱۳۷۶ ، ص ۲۵۹ )
تفاوتهای جنسی در نیاز پیشرفت :
یک جنبه جالب از نوشتارهای پژوهشی مربوط به انگیزه پیشرفت مربوط به فقدان بینی اطلاعات درباره ی پویای این انگیزه در زنان است.
اولین تحقیقات درباره ی این موضوع بر آزمودنیهای مرد مطعوف بوده است به این دلیل که تا حدودی به تأئیدات این انگیزه در زنان کمتر از مردان دارای ثبات همسانی است. (الپد، ۱۹۷۴ )
با این حال، سرانجام پژوهشگران کوشیدند تا توجه دقیق تری به نیاز پیشرفت در میان زنان و چگونگی تجلی آن در رفتار مبذول دارند. یک یافته مربوط به این تحقیق آن است که ظاهراًً در میان زنان و چگونگی تجلی آن در رفتار مبذول دارند.
یک یافته ی مربوط به این تحقیق آن است که ظاهراًً در میان زنان در مقایسه با مردان در مورد بیان انگیزه پیشرفت شرایط کاملاً متفاوتی وجود داشته باشد به طور کلی این مطالعات حاکی از آن است که نیاز پیشرفت در میان زنان به نوعی تمایل به پذیرش و تأیید اجتماعی ارتباط دارند در حالی که این امر در مورد مردان صادق نیست به نظر می رسید که زنان در این پژوهش توجه خود را بر پیشرفت به منزلۀ وسیله ای برای رسیدن به هدفی که جدا و متمایز از خود پیشرفت بود معطوف می ساختند. با این حال باید توجه کنیم که این مطالعات مدتها قبل انجام پذیرفته است.
روشن نیست که امروزه هم یافتن همین رابطه به دست خواهد آمد یا خیر.
“