هیچ یک از این ابعاد مجزای ذهنی، زیستی، هدفمند، یا اجتماعی، هیجان را به نحوء شایستهای تعریف نمیکند. هر یک از این چهار بعد فقط بر ویژگی متفاوت هیجان تأکید دارد. برای شناختن و تعریف کردن هیجان، بررسی هر یک از چهار بعد هیجان و نحوهای که بر یکدیگر اثر متقابل می گذارد، ضرورت دارد
۲-۴-۴ عوامل ایجاد هیجان :
وقتی با واقعهی مهمی روبرو میشویم، ذهن (فرآیندهای شناختی) و بدن افراد (فرآیندهای فیزیولوژیکی) به شیوه سازگارانهای به این واقعه واکنش نشان میدهد. یعنی، مواجه شدن با رویدادی مهم، فرآیندهای شناختی و زیستی را فعال می کند که جمعاً عناصر مهم هیجان، از جمله احساسها، انگیختگی بدن، رفتار هدفمند و بیانگری را فعال میسازند. یکی از سوالهای اساسی در بررسی هیجان این است که که چه چیزی موجب هیجان می شود. دیدگاه های متعددی نظیر آنهایی که زیستی، روانی- تکاملی، شناختی، رشدی، روانکاوی، اجتماعی، جامعه شناختی، فرهنگی و انسانشناختی هستند، وارد این بررسی علیتی میشوند. به رغم این تنوع، آگاهی از اینکه چه چیزی موجب هیجان می شود بر یک مجادلهی اساسی استوار است: زیستشناسی در برابر شناخت. در واقع این مجادله میپرسد، آیا هیجان عمدتاًً پدیده های زیستی هستند یا شناختی. اگر هیجانها عمدتاًً زیستی باشند، پس باید از یک منبع زیستی، مانند مدارهای مغزی و نحوهای که بدن به رویدادهای مهم واکنش نشان میدهد، سرچشمه بگیرند. اما اگر هیجانها عمدتاًً شناختی باشند، در این صورت باید از رویدادهای ذهنی علیتی، مانند ارزیابیهای ذهنی از معنی موقعیت برای سلامتی فرد، سرچشمه بگیرند (ریو، ۲۰۰۵، ترجمهی سید محمدی، ۱۳۹۰).
۲-۴-۵ تنظیم هیجان :
تنظیم هیجان به عنوان یکی از متغیرهای روانشناختی، مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است (گلمن[۷۸]، ۱۹۹۸؛ مایر، کارسو و سالووی[۷۹]، ۱۹۹۹). شواهد زیادی نشان میدهد که تنظیم هیجانی با موفقیت یا عدم موفقیت در حوزه های مختلف زندگی مرتبط است (شاته و همکاران، ۲۰۰۷؛ جاکوبس و همکاران، ۲۰۰۸).
انسانها پس از تجربه وقایع تنشزا، از طریق افکار و دستگاه شناخت، هیجانهایشان را تنظیم مینمایند و این موضوع به طور تفکیک ناپذیری با زندگی در هم آمیخته است (گارنفسکی و همکاران ۲۰۰۵).
تنظیم هیجانی: فرآیندهایی هستند که به افراد کمک میکنند تا بتوانند چگونه هیجانهای لازم را در خود ایجاد کنند، آن ها را ابراز نمایند و به چه شکلی از آن ها استفاده کنند. به اعتقاد محققان، چگونگی ارزیابی و تفکر در هنگام روبرو شدن با حادثه منفی از اهمیت بالایی برخوردار است، به عبارت دیگر برداشت و تحلیل افراد از موقعیت ها در تنظیم هیجانها آن ها، نقش اساسی دارد. سلامت روانی افراد ناشی از تعاملی دو طرفه میان استفاده از انواع خاصی از راهبردهای تنظیم شناختی هیجانات و ارزیابی درست از موقعیت تنش زا است (امیدی ویعقوبی، ۱۳۹۰).
متخصصانی که اغلب به طور نزدیکی با مردم سروکار دارند، مانند خدمهی هواپیما، آرایشگران، و پزشکان، نشان می دهند، که چگونه افراد یاد می گیرند هیجانهایشان را کنترل کنند. در این رشته ها، فشارهای جامعه پذیری برای کنترل کردن هیجانها، عمدتاًً بر اساس کنار آمدن با احساسهای ناخوشایند به نحوی که جامعه پسند و از لحاظ شخصی سازگارانه باشد، قرار دارند. تنظیم هیجان از راهبردهای مورد استفاده در کاهش، افزایش، سرکوب و یا ابقای هیجان و از ویژگی ذاتی و فطری آدمی میباشد (پلیتری[۸۰]، ۲۰۰۹).
در واقع تنظیم هیجانی تنها سرکوب هیجانها نیست، بلکه شخص نباید همیشه در یک حالت آرام و ساکن از برانگیختگی هیجانی قرار داشته باشد. در عوض تنظیم هیجانی، شامل فرآیندهای نظارت و تغییر تجربیات هیجانی شخص است (تامپسون، ۱۹۹۴).
هیجانها دارای کیفیت بالایی هستند، به این صورت که می توانند باعث واکنش مثبت یا منفی در افراد شوند. اگر متناسب با موقعیت و شرایط باشند باعث واکنش مثبت و در غیر این صورت باعث واکنش منفی میشوند. بنابرین زمانی که هیجانها شدید یا طولانی میشوند و یا با شرایط سازگار نیستند، آن زمان نیاز به تنظیم کردن آن ها لازم است (گراس، ۱۹۹۸).
در واقع تنظیم هیجانی هم شامل فرآیندهای پایین به بالا (ادراکی) مانند ارزیابی و هم شامل فرآیندهای بالا به پایین (شناختی) مانند حافظه فعال و کنترل ارادی توجه میباشد. لذا تنظیم هیجانی را میتوان به عنوان فرآیندهای فیزیولوژیکی، رفتاری، و شناختی تعریف کرد که افراد را به تنظیم و بیان هیجانها قادر می نماید (گراس و تامپسون، ۲۰۰۷، گراس ۱۹۹۹).
تنظیم هیجان یک فرایند محوری برای همه جنبه های عملکرد انسان است و نقش حیاتیای در شیوه هایی که افراد با تجارب استرس زا مقابله میکنند و شادی را تجربه میکنند، ایفا می کند، تنظیم هیجان دلالتهای بالینی مهمی دارد، روشهایی که افراد هیجانهایشان را مدیریت کنند، عملکرد روانشناختیشان را (مثل مشکلات بیرونی و مشکلات درونی) متاثر میسازند. همچنین تنظیم هیجان دارای تلویحات رشدی و اجتماعی مهمی است، مانند رشد همدلی و روابط با همسالان (فوسکا[۸۱]، ۲۰۰۸). تنظیم هیجان، به توانایی فهم هیجانها، تعدیل تجربه هیجانی و ابراز هیجانها اشاره دارد (گراس، ۲۰۰۱).
پژوهشهای انجام شده نشان داده است که تنظیم هیجان، سازگارانه با عزت نفس و تعاملات اجتماعی مثبت مرتبط است و افزایش تجربه های هیجانی مثبت باعث مواجهه مؤثر با موقعیت استرس زا شده است و پاسخ مناسب به موقعیتهای اجتماعی را افزایش میدهد (گراس، ۲۰۰۲). همچنین تحقیقات نشان داده است که راهبردهای تنظیم هیجان با پریشانی روانشناختی مرتبط بوده است (گارنفسکی و کریج، ۲۰۰۹). سازگاری بعدی فرد را پیش بینی می کند و تمرکز بر مهارتهای تنظیم هیجان می تواند در پیش بینی و درمان مشکلات روانی، مؤثر باشد (برکینگ و همکاران ، ۲۰۰۸).
پژوهشهای دیگر نشان داده اند که تنظیم هیجان سازگاری مثبت را پیش بینی می کند (یو، ماتسو موتو و لی راکس[۸۲]، ۲۰۰۶) و ارزیابی مجدد به عنوان یک راهبرد تنظیم هیجان با بهزیستی و سلامت روانی بالا، مرتبط است (گراس، ۲۰۰۲).
تنظیم هیجان بیشتر در دو چهارچوب مهم بررسی می شود:
۱-راهبردهای تنظیم هیجانی پیش از رخداد حادثه (پیش از ایجاد هیجان) و یا در آغاز بروز آن فعال میشوند و بروز هیجانهای شدید را پیش بینی میکنند.
۲- راهبردهایی که پس از بروز حادثه و یا پس از پیدایی هیجان فعال میشوند “این راهبردها نمی توانند از ایجاد هیجانهای شدید پیشگیری کنند” (گراس، ۱۹۹۹).
“